همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

سلامِ بهمن ماهیِ یخ زده

سلام  سلام و سلام امروز درست به اون نیمه از بهمن رسیدیم که من اسمش رو میزارم سراشیبی عید، امروز 14 بهمنِ ، و روز شنبه هستش حوصله نوشتن نداشتم این چند وقت رو ،وقتی یه سری به وبلاگم زدم دیدم که یه مدت طولانی هست که چیزی ننوشتم، چیزی حدودِ سه ماه، دلم واسه پیشی خانومم یه موقعهایی خیلی تنگ میشه و جالب اینجاست که اصلا دلم نمیخواد که یکی دیگه داشته باشم، و تقریبا بعد از شبِ یلدا به شدت سرم شولوغ بود، و تازه یکی دو روزِ که سرم تو دفتر خلوت شده اون مسافرت آذرماه هم عاااالی بود البته ما موندیم و مشتی خاطرات و عذاب وجدانِ هزینه ای که شد که یه مقداری واسه ما زیاد دراومد ولی خب میرزید و با توجه به اینکه از ازدواجمون به اینور همیشه برنامه ی...
14 بهمن 1396
1