سلامِ بهمن ماهیِ یخ زده
سلام سلام و سلام امروز درست به اون نیمه از بهمن رسیدیم که من اسمش رو میزارم سراشیبی عید، امروز 14 بهمنِ ، و روز شنبه هستش حوصله نوشتن نداشتم این چند وقت رو ،وقتی یه سری به وبلاگم زدم دیدم که یه مدت طولانی هست که چیزی ننوشتم، چیزی حدودِ سه ماه، دلم واسه پیشی خانومم یه موقعهایی خیلی تنگ میشه و جالب اینجاست که اصلا دلم نمیخواد که یکی دیگه داشته باشم، و تقریبا بعد از شبِ یلدا به شدت سرم شولوغ بود، و تازه یکی دو روزِ که سرم تو دفتر خلوت شده اون مسافرت آذرماه هم عاااالی بود البته ما موندیم و مشتی خاطرات و عذاب وجدانِ هزینه ای که شد که یه مقداری واسه ما زیاد دراومد ولی خب میرزید و با توجه به اینکه از ازدواجمون به اینور همیشه برنامه ی...